ericuchalik

Eric Uchalik Uchalik من عند Lalingato, Tirawuta, Kolaka Regency, South East Sulawesi, إندونيسيا من عند Lalingato, Tirawuta, Kolaka Regency, South East Sulawesi, إندونيسيا

قارئ Eric Uchalik Uchalik من عند Lalingato, Tirawuta, Kolaka Regency, South East Sulawesi, إندونيسيا

Eric Uchalik Uchalik من عند Lalingato, Tirawuta, Kolaka Regency, South East Sulawesi, إندونيسيا

ericuchalik

، اليهود والمسلمون والمسيحيون - لقد أخطأوا جميعًا. ينقسم سكان العالم فقط إلى نوعين: نوع واحد له أدمغة لا تحمل أي دين ، والآخر مع دين ولا عقول. "المعري (973 - 1058 م)

ericuchalik

کتاب شامل 7 داستان کوتاه از نویسنده‌های مختلف جهان بود. از بین 7 داستان کتاب ترجیح میدم بیشتر درباره داستان شهر کورها نوشته‌ی اچ. جی. ولز صحبت کنم. برای کسی که کوری رو خونده شاید مواجهه با داستانی که درباره شهر کورها باشه چندان عجیب نباشه. اما من نه تنها این داستان رو پسندیدم بلکه باید اعتراف کنم که خیلی هم فکرم رو درگیر کرد. توی این داستان با افرادی مواجه نیستیم که طی چند روز کور میشن. بلکه با مردم یه دهکده دورافتاده وسط یه دره رو به رو هستیم که به مرور زمان و نسل به نسل بینایی شون رو از دست میدن، جوری که نسل‌های جدید اصلاً پدیده‌ای به نام بینایی رو درک نمی‌کنن و با وجود محصور بودن و دور از افراد بینا زندگی کردنشون با این کوری به شکل یک پدیده طبیعی برخورد می‌کنن و زندگی‌شون رو پیش می‌برن. در حدی که وقتی بر حسب یک اتفاق یک بینا بعد از چندین نسل کور بودن وارد دهکده شون میشه و در درجه اول فکر می کنه تو شهر کورها مرد یک چشم پادشاهه، بعد از گذشت مدتی به ضعف‌های خودش در برابر اونا پی می‌بره و ... نمی‌خوام داستان رو تعریف کنم. فقط می‌خوام بنویسم که برای من خیلی جالب بود نحوه برخورد کردن این کورها با جهان اطرافشون. ایدئولوژی‌هایی که نسل به نسل تغییر پیدا کرده بود و یه جوری بیان شده بود که با کوری اونا سازگار بشه برام جالب بود. جالب و آشنا... داستان شهر کورها توسط نشر چشمه و با نام سرزمین نابینایان هم گویا به چاپ رسیده. نمی‌دونم کدوم ترجمه بهتره ولی توصیه می‌کنم بخونیدش. پنج شنبه، 5 اسفند 89